ارتباط موضوع با نص
ارتباط موضوع با نصوص با این ویژگی که لفظ حاکی از موضوعات احکام فقهی در میان آیات و روایات آمده است یا نه، بسیار مهم و قابل توجه میباشد؛ زیرا آنچه در میان نصوص باشد، ارزش موضوعشناسی فقهی دارد و اگر موضوع موردنظر منصوص نباشد، باید نسبتش با موضوعات منصوص سنجیده شود؛ مانند کلمۀ رقص که در نصوص نیامده است؛ بنابراین باید رابطۀ این کلمه با واژۀ زَفَن که در روایات ذکر شده است، روشن شود.[۱]
این دستهبندی موضوعی در تعیین رجوع به منابع و چگونگی شناختن موضوعات بسیار کاربردی است؛ زیرا علاوه بر ارزشمند بودن شناخت موضوعات منصوص که مورد توجه شارع بوده است؛ باید موضوعات غیرمنصوص را به موضوعات منصوص ارجاع داد تا آنها نیز شناخته شوند. موضوعات، از این لحاظ به دو دسته تقسیم میشوند:
- موضوعات منصوص: منظور، آن دسته از موضوعاتی است که لفظ حاکی از آنها در نصوص و منابع دینی آمده است. بدیهی است چنین موضوعاتی از نظر فقهی، ارزش موضوعشناسی فقهی دارند؛ موضوعاتی مانند صعید، ربا و بیع.[۲]
- موضوعات غیرمنصوص: منظور، موضوعاتیاند که لفظ حاکی از آنها به عنوان موضوع حکم، در آیات و روایات وجود ندارند؛ موضوعاتی مانند بیمه و مالکیت معنوی.[۳]
برای شناختن این دسته از موضوعات باید ارتباط آنها با موضوعات منصوص روشن شود. در بررسیها و ارجاع موضوعات غیرمنصوص به منصوص، اگر نسبت آنها به روشنی مشخص نشود، کار موضوعشناسی این دسته از موضوعات متوقف میماند.
پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بیات، حجت الله، نیمه اول اجتهاد، چاپ اول؛ قم1403