استمناء
استمنا خارج شدن منی به وسیله دست یا عضو از اعضای بدن به قصد لذت بردن و بدون جماع است.
لغت شناسی استمناء[ویرایش | ویرایش مبدأ]
استمناء که از آن به خودارضایی و در عرف به جلق زدن تعبیر میشود در لغت به معنای طلب و خروج منی در خارج[۱] باوررفتن با آلت تناسلی و بدون جماع معنا شده است نه مطلق و مجرد طلب[۲]. منی آبی است که از انسان[۳] با دست و بدون صدا خارج میشود.[۴]
استمناء در روایات[ویرایش | ویرایش مبدأ]
استمناء در روایات به خضخضه؛ یعنی طلب منی و خارج شدن منی در غیر از فرج با دست و تحریک شدن نیز یاد شده است.[۵] این عمل گناه بزرگی خوانده شده و از امام رضا (ع) روایت شده است استمناء کننده کسی است که با خود جماع میکند و اگر ایشان مطلع شود با کسی که استمناء میکند با او همغذا نمیشود.[۶]
استمناء در اصطلاح فقهی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
استمناء خارج شدن منی است به وسیله مالیدن دست یا عضو از اعضای بدن یا چیزی دیگر به آلت تناسلی، یا با لمس نمودن مرد بدن زن نامحرم و یا بدن مرد دیگر، یا با بوسیدن، دیدن منظر شهوت انگیز و شنیدن الفاظ و تعبیرات تحریک کننده جنسی استمناء تحقق پیدا میکند.[۷] استمناء به وسیله خود شخص یا غیر او و غیر انسان بدون عمل زناشویی با غیر همسر و کنیز،[۸] نگاه کردن به فرج زن نامحرم و بازی نمودن[۹] و همچنین مالیدن آلت تناسلی در میان رانهای همسر و کنیز که موجب خارج شدن منی شود، استمناء تحقق پیدا میکند.[۱۰] در خارج شدن و انزال منی بدون قصد، استمناء صدق نمیکند.[۱۱] به باور برخی استمناء تنها با فعالیت و وررفتن مرد و بازی کردن با عضو جنسی و یا عضو غیر جنسی تحقق مییابد و برای زن که منی ندارد استمناء صدق نمیکند؛[۱۲] چون برون ریختن منی در برون از آلت تناسلی زن وجود ندارد.[۱۳] دیگر اینکه استمناء در صورت تحقق پیدا میکند که انزال رخ دهد و الا صرف فعالیت و بازی آلت تناسلی با دست و یا عضو از اعضای بدن اعم از بدن زن و مرد و شی دیگر استمناء و خودارضایی صدق نمیکند.[۱۴] پس اول قصد و دوم خارج شدن منی و انزال از شرایط تحقق استمنا است.
پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ شرتونی، أقرب الموارد، ج 5، ص 315.
- ↑ انصاری، الموسوعة الفقهیة المیسرة، ج 3، ص 82.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، 15، ص 293.
- ↑ انصاری، الموسوعة الفقهیة المیسرة، ج 3، ص 82.
- ↑ قزوینی، تهذيب و تصحيح ترجمان اللغة، ج 1، ص 1157؛ابناثیر النهایة في غریب الحدیث و الأثر، ج 2، ص 39؛ حسنی بیرجندی، غریب الحدیث في بحار الأنوار، ج 1، ص 417.
- ↑ بروجردی، منابع فقه شيعه، ج 30، ص 747.
- ↑ انصاری، الموسوعة الفقهیة المیسرة، ج 3، ص 83؛ ذهنی تهرانی، المباحث الفقهية فى شرح الروضة البهية، ج 28، ص 308.
- ↑ انصاری، الموسوعة الفقهیة المیسرة، ج 3، ص 84؛ شهید ثانی، مسالک، ج 15، ص 48.
- ↑ انصاری، الموسوعة الفقهیة المیسرة، ج 3، ص 85.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ج 41، ص 448.
- ↑ انصاری، الموسوعة الفقهیة المیسرة، ج 3، ص 83.
- ↑ فضل الله، فقه زندگی، ص 213.
- ↑ فضل الله، دنیای زن، ص 329.
- ↑ فضل الله، فقه زندگی، ص 213.
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیتا.
- انصاری، محمد علی، الموسوعة الفقهیة المیسرة، قم، مجمع الفکر الإسلامي، چاپ اول، 1415ش.
- ابناثیر، مبارک بن محمد، النهایة في غریب الحدیث و الأثر، قم، اسماعيليان، 1367ش.
- بروجردى، حسين، منابع فقه شيعه، تهران، انتشارات فرهنگ سبز،1386ش.
- حسنی بیرجندی، حسین، غریب الحدیث في بحار الأنوار، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. سازمان چاپ و انتشارات، 1379ش.
- ذهنى تهرانى، سيد محمد جواد، المباحث الفقهية فى شرح الروضة البهية، يا، راهنماى فارسى شرح لمعه، قم، كتابفروشى وجدانى، 1366ش.
- شرتونی، سعید، تهران، أقرب الموارد في فصح العربية و الشوارد، منظمة الاوقاف و الشؤون الخیریة. دار الأسوة للطباعة و النشر، 1374ش.
- فضلالله، محمدحسین، دنیای زن، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی، 1389ش.
- فضلالله، محمدحسین، فقه زندگی، قم، دار الملاک للطباعة و النشر و التوزیع، 1380ش.
- قزوینی، محمد بن یحیی، تهذيب و تصحيح ترجمان اللغة، تهران، شمس الضحی، 1387ش.
- نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهر الکلام، بیروت، دار إحياء التراث العربي، بیتا.