کاربر:A.Hamed/صفحه تمرین
تقیه پنهان داشتن عقیده یا ابراز نظر و انجام عملی بر خلاف باور قلبی است که به منظور جلوگیری از ضرر دینی و دنیوی در برابر دیگری انجام میشود. تقیه در جوامع مختلف بشری وجود داشته و اختصاصی به تشیع و حتی دین خاصی ندارد بلکه عقلای اقوام مختلف در زمان های قبل از اسلام نیز به هنگام اضطرار و گرفتاری به آن عمل کرده اند ولی شیعیان به دلیل فشار و محدودیتهای گوناگون سیاسی، اجتماعی و... که در طول تاریخ، همواره از سوی مخالفان به آنها وارد میشد، بیشتر از سایر مذاهب در التزام به روش تقیه شهرت یافتهاند. آیات و روایات مختلفی به موضوع تقیه اشاره کرده است و در سیره امامان شیعه و اصحاب ایشان این امر قابل مشاهده است.
مفهوم شناسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
تقیه در لغت از ریشه (وَقی) و به معنای پنهان نمودن و نگاه داشتن است.[۱]
تقیه در اصطلاح فقهی به حالتی گفته میشود که شخص بخاطر اینکه خود را از ضرر و صدمه شخص دیگری مصون بدارد، گفتار یا رفتاری که مطابق اعتقاد او ولی مخالف با حق است را انجام میدهد.[۲]
در كتاب هاى قواعد فقهى از تقيّه به عنوان يك قاعده نام برده شده و برخى فقها مانند شیخ انصاری و امام خمینی (ره) رسالهاى مستقل تحت عنوان «التقيّه» تأليف كردهاند.[۳][۴]
نوع موضوع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
واژه و مفهوم تقیه در آیات و روایات فراوانی ذکر شده است لذا از عناوین «منصوص» است. در علم فقه از تقيّه در باب هايى نظير طهارت، صوم و حج به مناسبت سخن رفته است.[۵] در اصول فقه هم در قسمت تعارض ادله، یعنی در جایی که احادیث موجود در یک باب فقهی متعارض باشد، برای حل این تعارض قاعده ای وجود دارد به نام (خُذ بِما خالَفَ العامَة یعنی به حدیثی عمل کن که با فتوای اهل سنت مخالف است.) که یکی از مرجحات حدیثی می باشد، یعنی اگر در یک موضوع فقهی، دو حدیث متعارض وارد شده باشد و این دو حدیث باهم در تعارض باشند، معمولا به حدیثی عمل می شود که در مخالفت با فقه غالب اهل سنت در زمان صدور حدیث بوده باشد. علت این ترجیح آن است که در این صورت ممکن است معصوم در زمان بیان حکم در حدیث، تقیه کرده و فتوایی موافق با فتوای غالب در جامعه اهل سنت آن زمان را صادر کرده اند.[۶]
عناوین همگون و مشابه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
تقیه در کتاب و سنت به معنای اظهار کردن کفر و پنهان داشتن ایمان است که در این صورت در مقابل و ضدیت با نفاق خواهد بود چرا که نفاق به معنای اظهار کردن ایمان و پنهان داشتن کفر است و با وجود این تفاوت صحیح نیست که تقیه را از فروع نفاق بدانیم ولی اگر نفاق را بصورت مطلق یعنی مخالفت ظاهر با باطن تفسیر کنیم در این صورت از فروع آن میشود و این تفسیر از تقیه اعم از آن چیزی است که در قرآن کریم آمده که عبارت است از آن که در نفاق منافق برای منفعت خود کفر و عصیان خود را پنهان میکند، درحالیکه در تقیه شخص بخاطر مصون ماندن جان و مال و آبرویش از تعرض ایمانش را مخفی و موافقتش را اظهار میکند.[۷]
تقیه درادله اربعه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
تقیه بوسیله آیات قرآن و روایات اهل بیت و اجماع و عقل اثبات شده است.[۸]
تقیه در قرآن
لفظ تقیّه در قرآن به کار نرفته، امّا به مفهوم تقیه در آیات مختلفی در قرآن اشاره شده است. آیات مشهوری که به این مفهوم اشاره دارند عبارتند از: آیات (28\آل عمران) , (106\نحل) , (28\غافر)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان درباره آیه ۲۸ سوره آل عمران نوشته اند که خداوند در جمله اول این آیه فرموده كه مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست بگیرند و هر کس این چنین کند هيچ ارتباطى با حزب خدا ندارد و در جمله دوم مورد تقيه را استثنا كرد، چون تقيه معنايش اين است كه مؤمن از ترس كافر اظهار ولايت براى او میكند و حقيقت ولايت را ندارد.[۹]
مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه ۱۰۶ سوره نحل آورده است که این آیه درباره عَمّار یاسِر و تظاهر به کفر و تقیه وی است که در برابر مشرکان و برای رها شدن از شکنجه آنان انجام داده است. پیامبر اکرم با تأیید کار عمّار به وی فرمود که اگر باز هم در بند آنها گرفتار شدى، سخن گذشته را تكرار كن. [۱۰]
َعلامه طباطبایی در تفسیر المیزان و در شرح آیه ۲۸ سوره غافر آورده اند که این آیه درباره مؤمن آل فرعون است که از خواص درباریان فرعون بود که ایمان خود به حضرت موسی (ع) را پنهان می کرد و هنگامی که برخی اطرافیان فرعون پیشنهاد کشتن حضرت موسی را دادند، آنها را توبیخ و از چنین کاری بازداشت.[۱۱]
تقیه در روایات
در روایات بسیاری عنوان تقیه آورده و ذکر شده است که به دو روایت اشاره میکنیم:
معمر بن خلاد گويد: از حضرت ابو الحسن (امام هفتم يا هشتم عليهما السّلام) در باره بپا خاستن برای واليان پرسيدم، فرمود: امام باقر عليه السّلام فرموده است: تقيه از دين من و دين پدرانم ميباشد، و كسی كه تقيه ندارد ايمان ندارد.[۱۲]
از امام صادق علیهالسلام هم نقل شده که فرمودهاند: تقیه سپر و نگهدارنده مومن است و هرکس تقیه ندارد ایمان ندارد.[۱۳]
تقیه در سیره اصحاب ائمه
تقیه در سیره اصحاب ائمه نیز مشاهده میشود مثلا علی بن یقطین با اینکه از شیعیان امام کاظم بود ولی با تقیه ای که انجام میداد از نزدیکان دربار هارون عباسی شده بود و بدین وسیله از امام و شیعیانشان حمایت و محافظت میکرد، در آن زمان علی بن یقطین در نامه ای از امام کاظم علیهالسلام پرسید که چگونه در وضو مسح پاها را انجام دهد، حضرت در جواب نامه ای نوشتند که به تو امر میکنم که باید به روش حنفی ها وضو بگیری، او که این روش را مخالف با روش شیعه میدید ولی چون امر امام بود انجام داد تا بعد سرّ این حکم معلوم شود، او به این روش ملتزم بود تا آنکه مخالفانش به هارون گفتند که علی بن یقطین رافضی و از مخالفان توست و هارون برای مشخص شدن این اتهام او را در یکی از اتاق های دربار به کاری مامور کرد، هنگامی که زمان نماز فرا رسید هارون به صورتی که علی بن یقطین او را نبیند او را تحت نظر داشت، وقتی علی بن یقطین به شیوه حنفی ها وضو گرفت و نماز خواند هارون نزد او آمد و گفت ای علی هر که تو را از رافضیان میداند غلط میگوید و حالش نزد هارون نیکو شد، بعد نامه ای از امام کاظم علیهالسلام به علی بن یقطین رسید که امام امر کرده بودند که از این به بعد وضو را آنگونه که خداوند امر کرده و به روش شیعیان بگیر چرا که از آنچه از شر دشمنان بر تو میترسیدم در گذشت.[۱۴]
اقسام تقیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
تقیه به انحاء مختلفی تقسیم شده است؛
امام خمینی(ره) در یکی از این تقسیمات آن را با توجه به «اصل و ذات تقیه» به موارد ذیل تقسیم کرده است[۱۵]:
تقیه اکراهی: تقیه ای است که مکلف عملی را از روی تقیه و بخاطر دفع شرّ و ضرر ناشی از اکراه و اجبار فرد دیگری بر انجام فعلی، انجام میدهد.[۱۶]
تقیه خوفی: تقیه ای است که مکلف بخاطر حفظ شأنی از شئون شیعه و ترس از ضرر انجام میدهد، این ترس یا بخاطر ترس از ضرر جانی یا آبرویی یا مالی و یا آنچه متعلق به خود مکلف است، یا بخاطر ترس از ضرر بر دیگر مومنین است، یا بخاطر ترس از ضرر بر اسلام به وسیله ایجاد تفرقه در اوست.[۱۷]
تقیه مداراتی: تقیه ای است که مکلف نه بخاطر ترس از ضرر که بخاطر مراعات زندگی مسالمت آمیز با دیگران و همچنین بخاطر مصلحت مسلمین در وحدت کلمه داشتن با ایجاد محبت و مودت در مخالفین از طریق این نوع تقیه انجام میدهد.[۱۸]
تقیه کتمانی: تقیه ای است که مکلف با پوشیده نگه داشتن ایمان و اعتقاد خویش انجام میدهد مانند روایاتی که در وجوب کتمان سرّ وجود دارد و این تقیه نه از سر ترس بلکه گاه با وجود امنیت و نبود ترس برای خود و دیگران واجب میشود.[۱۹]
همچنین آیت الله مکارم شیرازی با توجه به «احکام تکلیفی» تقیه را به موارد زیر تقسیم کرده است:.[۲۰]
تقیه واجب: از نظر فقهای شیعه اگر اظهار عقیده نزد مخالفان برای جان، مال و آبروی فرد یا افراد دیگر ضرر دارد و فرد به حصول این ضرر علم یا حتی ظن دارد، بهاندازهای که ضرر دفع میشود، تقیه واجب است. معیار در تقیه واجب این است که چیزی که بهوسیله تقیه حفظ میشود، حفظ آن واجب و ضایع کردنش حرام باشد.
تقیه مستحب: جایی است که ترک تقیه موجب وارد آمدن ضرر فوری نمیشود، اما بیم آن وجود دارد که در آینده و بهتدریج ضرری حاصل شود. از نظر برخی فقهای شیعه، تقیه مداراتی از مصادیق تقیه مستحب است.شیخ انصاری (درگذشت ۱۲۸۱ق) تقیه مستحبی را فقط شامل مواردی دانسته که در روایات به آن تصریح شده است؛ مانند معاشرت با اهلسنت، عیادت از بیمارانشان، نماز خواندن در مساجد و شرکت در تشییع جنازه آنان. بهفتوای او، سایر اموری که خارج از محدوده روایات است، مانند مذمت بزرگان شیعه جهت ایجاد دوستی با آنها و کارهایی از این قبیل جایز نیست.
تقیه مکروه: تقیهای است که ترک آن و تحمل ضرر، بهتر از انجام آن است. بهگفته شهید اول، تقیه مکروه، تقیه در کاری مستحبی است که انجام آن نه دارای ضرر فوری است و نه در آینده، ضرری بر آن مترتب میشود.
تقیه مباح: تقیهای است که انجام و ترک آن با هم تفاوتی ندارند. بهگفته شیخ انصاری، تقیهای است که با آن ضرری دفع میشود که بود و نبود آن ضرر، از نظر شارع مساوی است.
تقیه حرام: در جایی است که ترک تقیه هیچ ضرری (نه ضرر فوری و نه ضرری در آینده) در پی نداشته باشد. برخی مصادیق تقیه حرام، از منظر فقیهان شیعه، عبارت است از:
1)جایی که تقیه موجب فساد در دین و وارد شدن بدعت در آن شود؛ 2)بنا به دیدگاه مشهور فقهای شیعه، جایی که موجب ریختن خون دیگران شود؛ مانند زمانی که شخصی را وادار کنند مؤمنی را بکشد، وگرنه خودش کشته میشود. در این صورت کشتن آن شخص بهبهانه تقیه و حفظ جان خود، جایز نیست.
پیشینه تاریخی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
تقیه از قدیم در پیشینه حیات بشری وجود داشته و اختصاصی به اسلام ندارد بلکه به مثابه سلاحی بوده که افراد ضعیف در برابر افراد قوی بی رحم استفاده میکردند و شخص هنگامی که جان و آبرو و مالش در امان نبود از این سلاح استفاده میکرد.[۲۱] از میان امت های پیشین که از تقیه استفاده کرده اند میتوان به اصحاب کهف اشاره کرد که بنا بر روایتی از امام صادق علیهالسلام تقیه هیچ کسی به درجه تقیه اصحاب کهف نمیرسد چرا که آنها با وجود موحد بودن زنّار -که از لباس کفار بود- میبستند و در اعیاد بت پرستان شرکت میکردند.[۲۲] شیعیان نیز به خاطر فشار و محدودیتهای گوناگون سیاسی، اجتماعی و... که در طول تاریخ، همواره از سوی مخالفان به آنها وارد میشد، برای جلوگیری از این خطرات و محدودیت ها از تقیه استفاده میکردند، لذا بیشتر از سایر مذاهب در التزام به این روش شهرت یافتهاند.[۲۳]
پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ القاموس المحيط، جلد 4، صفحه 464.
- ↑ التقیة، مرتضی بن محمد امین انصاری، ص۳۷.
- ↑ التقیة، انصاری، مرتضی بن محمد امین، چاپ فارس حسون-قم، ۱۴۱۲ق.
- ↑ الرسائل العشرة، الإمام الخميني، مؤسسة تنظیم و نشر آثار الإمام الخمینی (قدس سره)-تهران، ۱۴۲۰ق.
- ↑ فرهنگ فقه فارسي, جلد 2 صفحه 585
- ↑ فرائد الاصول، مرتضی بن محمد امین انصاری، ج4، ص125.
- ↑ الاضواء، سبحانی تبریزی، ص406.
- ↑ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، جلد 1، صفحه 389.
- ↑ الميزان في تفسير القرآن، ج3، ص152.
- ↑ تفسیر مجمع البیان، طَبْرِسی، ج۶، ص597.
- ↑ الميزان في تفسير القرآن، ج17، ص328.
- ↑ الکافي، ج2، ص219؛ وسائل الشیعة ج ۱۶، ص ۲۰۴ .
- ↑ الکافي، ج۲، ص۲۲۱؛ بحار الأنوار، ج۷۲، ص۴۳۷.
- ↑ منتهی الآمال، جلد 2، ص 319.
- ↑ المكاسب المحرمة، الإمام الخميني، جلد دوم، صفحه 257.
- ↑ المكاسب المحرمة، الإمام الخميني، جلد دوم صفحه 246.
- ↑ المكاسب المحرمة، الإمام الخميني، جلد دوم صفحه 257. الرسائل العشرة، الإمام الخميني، النص، ص۷.
- ↑ المكاسب المحرمة، الإمام الخميني، جلد دوم صفحه 257. الرسائل العشرة، الإمام الخميني، النص، ص۷.
- ↑ المكاسب المحرمة، الإمام الخميني، جلد دوم صفحه 257. الرسائل العشرة، الإمام الخميني، النص، ص71.
- ↑ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، جلد 1، صفحه 389.
- ↑ الاضواء، سبحانی تبریزی، ص۴۰۷.
- ↑ الکافي، ج ۲، ص ۲۱۸.
- ↑ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ج۱، ص۴۰۷-۴۰۸.
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- القاموس المحيط، فيروزآبادى، محمد بن يعقوب، دارالکتب العلمية-بیروت، 1415ق.
- التقیة، انصاری، مرتضی بن محمد امین، چاپ فارس حسون-قم، ۱۴۱۲ق.
- الميزان في تفسير القرآن، طباطبايى، محمدحسين، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات-بیروت، 1390ق.
- مجمع البيان في تفسير القرآن، طَبْرِسی، فضل بن حسن، ناصر خسرو-تهران، 1372ش.
- الکافي، کلینی، محمد بن یعقوب، دار الکتب الإسلامیة-تهران، 1363ش.
- وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، حر عاملی، محمد بن حسن، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاءالتراث-قم، 1416ق.
- بحارالأنوار: الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، دار إحياء التراث العربي-بیروت، 1403ق.
- فرهنگ فقه فارسي، هاشمى شاهرودى، سید محمود، موسسه دائرة المعارف فقه اسلامی-قم، 1385ش.
- المكاسب المحرمة، الإمام الخميني، مؤسسة تنظیم و نشر آثار الإمام الخمینی (قدس سره)-تهران، ۱۴۳۴ق.
- الرسائل العشرة، الإمام الخميني، مؤسسة تنظیم و نشر آثار الإمام الخمینی (قدس سره)-تهران، ۱۴۲۰ق.
- القواعد الفقهیه، مکارم شیرازی، ناصر، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)-قم، ۱۳۷۰ش.
- فرائد الاصول، انصاری، مرتضی بن محمد امین، مجمع الفكر الإسلامي-قم، ۱۴۱۹ق.
- أضواء علی عقائد الشیعة الإمامیة و تاریخهم، سبحانی تبریزی، جعفر، مشعر-قم، 1379ش.
- منتهی الآمال، قمی، شیخ عباس، مؤسسة النشر الإسلامي-قم، 1422ق.