کفن

از ویکی‌موضوع

کَفَن واژه‌ عربی و اسم پارچه‌ای است که آن را دور مرده می‌پیچند و مرده را با آن داخل قبر می‌گذارند. معمولاً کفن به رنگ سفید است. کفن مرده سه‌تا است: لنگ، پیراهن و سرتاسری. لنگ از ناف تا زانو است و پیراهن از سرشانه تا میانه ساق پا کشیده شده است و سرتاسری تمام بدن متوفی را می‌پوشاند و از دو طرف مرده بزرگتر است تا بتوان آن را بست.

کفن در احادیث[ویرایش | ویرایش مبدأ]

کفن و مقدار آن در احادیثی همانند: «زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالا قُلْنَا لِأَبِي جَعْفَرٍ ع الْعِمَامَةُ لِلْمَيِّتِ مِنَ الْكَفَنِ قَالَ لَا إِنَّمَا الْكَفَنُ الْمَفْرُوضُ ثَلَاثَةُ أَثْوَابٍ وَ ثَوْبٌ تَامٌ‏ لَا أَقَلَّ مِنْهُ يُوَارِي جَسَدَهُ كُلَّهُ فَمَا زَادَ فَهُوَ سُنَّةٌ إِلَى أَنْ يَبْلُغَ خَمْسَةَ أَثْوَابٍ فَمَا زَادَ فَهُوَ مُبْتَدَعٌ وَ الْعِمَامَةُ سُنَّةٌ وَ قَالَ أَمَرَ النَّبِيُّ ص بِالْعِمَامَةِ وَ عُمِّمَ النَّبِيُّ ص وَ بَعَثَ إِلَيْنَا الشَّيْخُ‏ الصَّادِقُ ع وَ نَحْنُ بِالْمَدِينَةِ لَمَّا مَاتَ أَبُو عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءُ بِدِينَارٍ وَ أَمَرَنَا أَنْ نَشْتَرِيَ لَهُ حَنُوطاً وَ عِمَامَةً فَفَعَلْنَا.» [۱] و «زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص بِمَ كُفِّنَ قَالَ فِي ثَلَاثَةِ أَثْوَابٍ ثَوْبَيْنِ صُحَارِيَّيْنِ‏ وَ بُرْدٍ حِبَرَةٍ»[۲]آمده است.

حقیقت کفن[ویرایش | ویرایش مبدأ]

ميّت مسلمان را بايد با سه پارچه كه آنها را لنگ، پيراهن و سرتاسرى مى‌گويند كفن نمايند.[۳] مقدار واجب از لنگ و پيراهن، آن اندازه‌اى است كه عرفا بر آن لنگ و پيراهن گفته شود؛ ولى احتياط واجب آن است كه لنگ از ناف تا زانو اطراف بدن را بپوشاند و افضل آن است كه از سينه تا روى پا برسد و پيراهن بايد از سر شانه و - بنابر احتياط واجب - تا نصف ساق پا تمام بدن را بپوشاند و افضل آن است كه تا روى پا برسد و درازاى سرتاسرى بايد به قدرى باشد كه بستن دو سر آن ممكن باشد و پهناى آن بايد به اندازه‌اى باشد كه يك طرف آن روى طرف ديگر بيايد.[۴] اگر مجموع سه قطعه كفن به گونه‌اى باشد كه بدن ميت از زير آن پيدا نباشد، كافى است؛ ولى بهتر است كه هر يك از سه پارچۀ كفن به قدرى نازك نباشند كه بدن ميّت از زير آن پيدا باشد.[۵] بعضی گفته‌اند که: احتياط واجب آن است كه هر يك از سه پارچۀ كفن بقدرى ضخيم باشد كه زير آن پيدا نباشد.[۶]

جنس کفن نباید از پوست مردار باشد، ولی چنانچه چیز دیگری پیدا نشود، احتیاط واجب آن است که میت را با آن کفن کنند.[۷] بلكه در حال اضطرار هم محلّ‌ اشكال است.[۸] كفن كردن با پارچه‌اى كه از پشم يا موى حيوان حرام گوشت تهيه شده در حال اختيار جايز نيست، ولى اگر پوست حيوان حلال گوشت را طورى درست كنند كه به آن جامه گفته شود و همچنين اگر كفن از مو و پشم حيوان حلال گوشت باشد اشكال ندارد، اگر چه احتياط مستحب آن است كه با اين دو هم كفن ننمايند.[۹] اما برخی نظر متفاوت دارند و كفن كردن با پارچه‌اى كه از پوست حيوان حلال‌گوشت تهيه شده، بنابر احتياط در حال اختيار جايز نمی‌دانند[۱۰] کفن و بدن میت باید پاک باشد.[۱۱] كفن كردن ميّت با پارچۀ ابريشمى خالص و پارچه طلا بافت جايز نيست.[۱۲] کفن باید مباح باشد و كفن كردن با مال غصبى هر چند كفن ديگرى نيز پيدا نشود، جايز نيست و چنانچه كفن ميّت غصبى باشد و صاحب آن راضى نباشد، بايد آن را از تن ميّت بيرون آورند، اگرچه او را دفن كرده باشند.[۱۳] مستحب است انسان در حال سلامتى، كفن و سدر و كافور خود را تهيه كند[۱۴] و هرگاه به آن نظر كند مأجور است.[۱۵] اگر كسى كه براى حجّ‌ يا عمره احرام بسته بميرد، بايد مثل ديگران كفن شود و پوشاندن سر و صورت او - كه در حال احرام بايد برهنه باشند- اشكال ندارد.[۱۶]

شرایط کفن[ویرایش | ویرایش مبدأ]

اگر پارچه كفن، نازك و بدن‌نما باشد و تهيۀ پارچۀ ديگرى هم مقدور نباشد، می‌توان آن را با لايۀ نشاسته و گچ ضخيم کرد.[۱۷] رنگی بودن پارچه کفن جایز است؛ هرچند مستحب است سفید باشد و در روایتی معتبر آمده که یکی از کفن‌های حضرت رسول صلوات‌الله‌علیه حبره سرخ بوده است.[۱۸] کفن دوخته شده، مکروه است و نوشتن آیات قرآن روی کفن اشکالی ندارد؛ ولی در اسافل اعضا و موضعی که در معرض نجاست است، آیات نوشته نشود.[۱۹] استفاده از لباس به جای کفن جایز نیست، مگر آن‌که کفن را از لباس‌ها با رعایت شرایط درست کنند یا این‌که بعد از کفن بتوانند لباس بر تن میت کنند.[۲۰]

ران‌پیچ کردن میت برای هر ران جداجدا و باهم صحیح است. [۲۱] نایلون پیچی میت بعد از غسل و قبل از کفن نیز اشکالی ندارد.[۲۲] چنانچه کفن کردن مقدور نباشد، به هر میزان که موجود است، کافی است، هرچند اسم هیچ کدام از کفن‌ها بر او صادق نباشد. اگر فقط به میزان پوشاندن عورتین وجود داشت، واجب است عورتین را بپوشانند.[۲۳] بعد از دفن میت اگر بفهمند که فقط با دوتا سرتاسری کفن شده، چنانچه اهانت به میت حساب نمی‌شود باید نبش قبر کرده و میت را با شرایطش کفن کنند.[۲۴] در حد امکان نباید کفن و بدن میت نجس باشد و اگر نجس شد باید تطهیر یا اگر کفن زیاد است بریده شود.[۲۵] بلكه اگر بيرون آوردن ميت اهانت به او باشد بريدن واجب مى‌شود و اگر شستن يا بريدن آن ممكن نيست، در صورتى كه عوض كردن آن ممكن باشد، بايد عوض نمايند.[۲۶] اين حكم در نجاستى كه در نماز مورد عفو است مبنى بر احتياط است.[۲۷]

كفن كردن ميّت با پارچه ابريشمى خالص جايز نيست، ولى در حال ناچارى اشكال ندارد[۲۸] همچنین برخی همین حکم را برای مخلوطى كه خليط بيشتر از ابريشم نباشد، مطرح کرده‌اند.[۲۹] احتياط واجب آن است كه با پارچه طلاباف هم ميّت را كفن نكنند مگر در حال ناچارى.[۳۰] البته برخی فرموده‌اند: كفن كردن ميّت با چيز نجس و با پارچۀ ابريشمى خالص، جايز نيست و در حال ناچارى نيز كفن كردن با آنها خالى از اشكال نيست و احتياط واجب آن است كه با پارچۀ طلا باف نيز مگر در حال ناچارى، ميّت را كفن نكنند.[۳۱]

اگر ورثه بالغ باشند و اجازه دهند كه بيشتر از مقدار واجب کفن کنند و از سهم آنان بردارند اشكال ندارد، بلكه بعيد نيست مقدار متعارف مناسب با شأن ميت از اصل تركه خارج شود گرچه احتياط مستحب آن است كه بيشتر از مقدار واجب كفن و همچنين مقدارى را كه احتياطاً لازم است از سهم كسى كه بالغ نشده برندارند.[۳۲] اگر كسى وصيت كرده باشد كه مقدار مستحب كفن را از ثلث مال او بردارند يا وصيت كرده باشد ثلث مال را به مصرف خود او برسانند ولى مصرف آن را معين نكرده باشد يا فقط مصرف مقدارى از آن را معين كرده باشد، مى‌توانند مقدار مستحب كفن را از ثلث مال او بردارند.[۳۳]

کفن زن بر شوهر است، هرچند خودش مال داشته باشد و طلاق رجعی باشد. [۳۴] برخی احتياط واجب دارند که شوهر بايد كفن او را بدهد و چنانچه شوهر بالغ نباشد يا ديوانه باشد، ولىّ‌ شوهر بايد از مال او كفن زن را بدهد.[۳۵] بنابر احتياط واجب كفن زن ناشزه و منقطعه نیز بر شوهر است. [۳۶] كفن ميّت بر خويشان او واجب نيست، اگرچه مخارج او در حال حيات بر آنان واجب باشد، بلكه از مال خودش برداشته مى‌شود، ولى اگر مالى نداشته باشد، احتياط واجب آن است كه كسى كه مخارج ميت در حال حيات بر او واجب بوده، كفن او را بدهد وگرنه دادن كفن او بر مسلمين واجب كفايى است.[۳۷] هرگاه ميّت مالى نداشته باشد، بر خويشاوندان او واجب نيست كفن او را بپردازند، هرچند واجب‌النّفقۀ آنها باشد، ولى اگر راه ديگرى نباشد احتياط واجب آن است كه شخصى كه ميّت، واجب‌النّفقۀ اوست كفن او را بدهد.[۳۸] جايز نيست میت برهنه دفن شود، بلكه - بنا بر احتياط - بر مسلمانان واجب است او را كفن كنند، و جايز است هزينه آن را از زكات حساب نمايند.[۳۹] كسى كه براى حج يا عمره احرام بسته است اگر بميرد بايد مثل ديگران كفن شود و پوشاندن سر و صورتش اشكال ندارد.[۴۰]

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. کلینی، 1407ق، الکافی(ط - الإسلامية)، ج3، ص144
  2. کلینی، 1407ق، الکافی(ط - الإسلامية)، ج3، ص143
  3. امام خمینی، 1381ش، توضیح المسائل(امام و مراجع)، ج1، ص324.
  4. وحید خراسانی، 1386ش، توضیح المسائل(وحید)، ص 115.
  5. موسوی اردبیلی، 1388ش، توضیح المسائل(اردبیلی)، ص118.
  6. مکارم شیرازی، 1384ش، توضیح المسائل(مکارم)، ص103.
  7. فاضل لنکرانی، 1426ق، توضیح المسائل(لنکرانی)، ص94.
  8. وحید خراسانی، 1386ش، توضیح المسائل(وحید)، ص 116.
  9. فاضل لنکرانی، 1426ق، توضیح المسائل(لنکرانی)، ص94.
  10. خویی، 1422ق، توضیح المسائل(خویی)، ص99.
  11. موسوی اردبیلی، 1388ش، توضیح المسائل(اردبیلی)، ص119.
  12. موسوی اردبیلی، 1388ش، توضیح المسائل(اردبیلی)، ص118.
  13. فاضل لنکرانی، 1426ق، توضیح المسائل(لنکرانی)، ص94.
  14. سیستانی، بی‌تا، توضیح المسائل(سیستانی)، ص108.
  15. وحید خراسانی، 1386ش، توضیح المسائل(وحید)، ص 116.
  16. موسوی اردبیلی، 1388ش، توضیح المسائل(اردبیلی)، ص119.
  17. شبیری زنجانی، 1396ش،استفتائات(شبیری)، ص236 .
  18. شبیری زنجانی، 1396ش،استفتائات(شبیری)، ص237.
  19. شبیری زنجانی، 1396ش،استفتائات(شبیری)، ص237.
  20. شبیری زنجانی، 1396ش،استفتائات(شبیری)، ص237.
  21. شبیری زنجانی، 1396ش،استفتائات(شبیری)، ص238.
  22. شبیری زنجانی، 1396ش،استفتائات(شبیری)، ص238.
  23. شبیری زنجانی، 1396ش،استفتائات(شبیری)، ص238.
  24. شبیری زنجانی، 1396ش،استفتائات(شبیری)، ص238.
  25. شبیری زنجانی، 1396ش،استفتائات(شبیری)، ص238.
  26. فاضل لنکرانی، 1426ق، توضیح المسائل(لنکرانی)، ص94.
  27. وحید خراسانی، 1386ش، توضیح المسائل(وحید)، ص 116.
  28. هاشمی شاهرودی، 1390ش، توضیح المسائل(هاشمی شاهرودی)، ص129.
  29. وحید خراسانی، 1386ش، توضیح المسائل(وحید)، ص 116.
  30. جعفر سبحانی، 1386ش، توضیح المسائل(سبحانی)، ص192.
  31. موسوی اردبیلی، 1388ش، توضیح المسائل(اردبیلی)، ص118.
  32. فاضل لنکرانی، 1426ق، توضیح المسائل(لنکرانی)، ص93.
  33. فاضل لنکرانی، 1426ق، توضیح المسائل(لنکرانی)، ص93.
  34. فاضل لنکرانی، 1426ق، توضیح المسائل(لنکرانی)، ص94.
  35. موسوی اردبیلی، 1388ش، توضیح المسائل(اردبیلی)، ص118.
  36. وحید خراسانی، 1386ش، توضیح المسائل(وحید)، ص 116.
  37. موسوی اردبیلی، 1388ش، توضیح المسائل(اردبیلی)، ص118.
  38. مکارم شیرازی، 1384ش، توضیح المسائل(مکارم)، ص103.
  39. سیستانی، بی‌تا، توضیح المسائل(سیستانی)، ص107.
  40. فاضل لنکرانی، 1426ق، توضیح المسائل(لنکرانی)، ص95.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  • خمینی، روح الله(1381ش)، توضیح المسائل(امام و مراجع)، ناشر: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، نوبت چاپ: هشتم، محل نشر: قم.
  • خویی، ابوالقاسم(1422ق)، توضیح المسائل(خوئی)، ناشر: موسسه احیاء آثار الامام الخوئی، نوبت چاپ: دهم، محل نشر: قم.
  • شبیری زنجانی، موسی(1396ش)، استفتائات(شبیری)، ناشر: انتشارات مرکز فقهی امام محمد باقر علیه السلام، نوبت چاپ: اول، محل نشر: قم.
  • مکارم شیرازی، ناصر(1384ش)، توضیح المسائل(مکارم)، ناشر: مدرسه الامام علی بن ابی طالب علیه السلام، نوبت چاپ: 43، محل نشر: قم.
  • موسوی اردبیلی، عبدالکریم(1388ش)، توضیح المسائل(اردبیلی)، ناشر: نجات، نوبت چاپ: 20، محل نشر: قم.
  • سبحانی، جعفر(1386ش)، توضیح المسائل(سبحانی)، ناشر: موسسه امام صادق علیه السلام، نوبت چاپ: سوم، محل نشر: قم.
  • سیستانی، علی(بی‌تا)، توضیح المسائل(سیستانی)، ناشر: بی‌نا، نوبت چاپ: 32، محل نشر: قم.
  • فاضل لنکرانی، محمد(1426ق)، توضیح المسائل(لنکرانی)، ناشر: امیر العلم، نوبت چاپ: 140، محل نشر: قم.
  • كلينى، محمد بن يعقوب(1407ق)، الكافي (ط - الإسلامية)، ناشر: الاسلامیه، چاپ: چهارم، محل نشر: تهران.
  • هاشمی شاهرودی، محمود(1390ش)، ناشر: بنیاد فقه و معارف اهل بیت علیهم السلام، نوبت چاپ: چهارم، محل نشر: قم.
  • وحید خراسانی، حسین(1386ش)، توضیح المسائل(وحید)، ناشر: مدرسه علمیه باقر العلوم علیه‌السلام، نوبت چاپ: نه، محل نشر: قم.