دیه

از ویکی‌موضوع

دیه انسان مالی است که به سبب کشته‌شدن، قطع عضو و یا وارد کردن جراحت جسمی، به یک فرد یا ورثه او تعلق می‌گیرد. احکام دیه در بخش دیات کتاب‌های فقهی آمده است. مقدار دیه آسیب‌های مختلف در منابع دین اسلام بیان شده است. در مواردی که مقدار معینی به عنوان دیه تعیین نشده، مالی به عنوان اَرش به آسیب دیده پرداخت می‌شود. در مواردی که ظاهر عضو آسیب ندیده، ولی منافع و کارآیی آن عضو از بین رفته است، به شخص آسیب دیده دیه تعلق می‌گیرد. مانند اینکه حس شنوایی یا بویایی انسانی از بین برود. دیه در اصل، جبران قتل و یا آسیب‌های غیر‌عمدی و یا خطائی است ولی در جرائم عمدی نیز آسیب‌دیدگان می‌توانند به جای قصاص‌کردن (تلافی به وسیله وارد کردن آسیب مشابه) دیه بگیرند.

مفهوم شناسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از نظر شرع اسلام اگر انسانی هم‌نوع خود را بکشد یا یکی از اعضای او را قطع یا ناقص یا مجروح کند؛ باید به وی یا وارثانش مال مشخصی را پرداخت کند که به آن مال دیه می‌گویند.[۱] در منابع اسلامی و متون فقهی برای هر نوع آسیبی که به شخص وارد می‌شود، مقدار معینی دیه بیان شده است و در مواردی که برای جراحات وارده، دیه معین نشده است، به شخص آسیب دیده، مالی به عنوان ارش داده می‌شود.[۲] در مواردی که ظاهر عضو آسیب ندیده، ولی منافع و کارآیی آن عضو از بین رفته است، به شخص آسیب دیده دیه تعلق می‌گیرد. مانند اینکه حس شنوایی یا بویایی انسانی از بین برود.[۳] دیه در اصل، جبران قتل و یا آسیب‌های غیر‌عمدی و یا خطائی است ولی در جرائم عمدی نیز آسیب‌دیدگان می‌توانند به جای قصاص‌کردن (تلافی به وسیله وارد کردن آسیب مشابه) دیه بگیرند.[۴]

انواع و اقسام دیه

مجازات دیه از جنبه‌های مختلف قابل تقسیم به اقسام مختلف است.[۵] اقسام دیه عبارتند از:

  • دیه مقدر: در این حالت، میزان دیه برای نوع خاصی از آسیب‌ها و خسارات، توسط قانون یا مقررات رسمی مشخص می‌شود. به عبارت دیگر، میزان دیه برای صورت‌های خاصی از آسیب‌ها تعیین و مشخص شده است.[۶]
  • دیه غیرمقدر: در این حالت، میزان دیه توسط قانون یا مقررات رسمی مشخص نشده و به صورت شخصی و براساس تحلیل‌های کارشناسی پزشکی قانونی و تصمیم قاضی دادگاه تعیین می‌شود. این اقسام دیه به منظور رسیدگی به مواردی که میزان دیه برای آن‌ها در قوانین مشخص نشده است، مورد استفاده قرار می‌گیرد.[۷] به عنوان مثال؛ از بین بردن هر دو چشم بینا دیه کامل دارد، اما اگر آسیبی جزئی به چشم وارد شود که باعث اختلال در بینایی شود و مقدار آن قابل تعیین نباشد، ارش در نظر گرفته می‌شود. تعیین ارش به عهده دادگاه است که با مشورت کارشناسان و بر اساس نوع و شدت آسیب، تأثیر آن بر سلامت فرد آسیب‌دیده و میزان خسارت وارده، مقدار ارش را مشخص می‌کند. بنابراین، فرق دیه با ارش در این است که مبلغی ثابت و از پیش تعیین شده می‌باشد. ارش رقم ثابتی ندارد و بسته به شرایط هر پرونده به‌طور جداگانه محاسبه می‌شود.[۸]
  • دیه قتل: که یک مفهوم مهم در قانون جزایی ایران است. این مفهوم به معنای جبران مالی خسارت جانی است که یک شخص به دیگری وارد کرده و به عنوان جبران برای خسارت ناشی از قتل مورد استفاده قرار می‌گیرد. با توجه به قوانین جمهوری اسلامی ایران، میزان دیه قتل برای زن و مرد اختلاف دارد و توسط قوه قضائیه یا قانونگذاری مشخص می‌شود. این میزان مشخصه توسط مقامات قضائی اعلام شده و به عنوان مبلغ کامل جبران خسارت جانی تعیین می‌شود.بنابراین، در صورت وقوع قتل، مجرم مطابق با قوانین مربوطه موظف است دیه قتل را به خانواده مقتول پرداخت کند، و این دیه توسط نهادهای قضایی معین می‌شود و براساس قوانین و مقررات مشخصی تعیین می‌شود.[۹]
  • دیه اعضای بدن: در سیستم دیه اعضای بدن، اصل تعیین مقدار دیه به این صورت است که اگر کسی با هدف عمدی یا غیرعمدی به فردی آسیب وارد کند، موظف به پرداخت دیه معین می‌شود. به عنوان مثال، اگر آسیب به یک عضو واحد که فقط یکی از آن وجود دارد (مانند دست) وارد شود، فرد مجبور است دیه کامل را پرداخت کند. همچنین، در صورتی که مثلاً یک چشم آسیب ببیند، مقدار دیه به نصف از مبلغ کامل کاهش می‌یابد و فرد مجرم موظف به پرداخت این نصف دیه می‌شود. این نظام به عنوان جبران خسارات جسمانی و تشویق به پیشگیری از آسیب‌ها عمل می‌کند.[۱۰]
  • دیه منافع اعضا: در قوانین مجازات اسلامی، مفهوم دیه منافع اعضا به معنای تعیین یک مبلغ پولی است که مجرم ملزم به پرداخت آن به فردی است که به علت اقدام مجرمانه، منافع یکی از حواس یا اعضای حسی یک فرد را از دست داده است. به عبارت دیگر، فرد مجرم موظف به پرداخت دیه منافع اعضا خواهد بود.برای مثال، اگر شخصی توسط فردی آسیب نرسیده اما حواس یا حس شنوایی آن فرد از بین رفته باشد، مجرم ملزم به پرداخت دیه منافع اعضا مرتبط با حس شنوایی خواهد بود. این شامل دیه عقل، دیه بینایی، دیه بویایی، دیه شنوایی و سایر حواس و اعضای حسی مشخص شده در قانون مجازات اسلامی می‌شود.[۱۱]
  • دیه جراحات: در صورتی که فردی به صورت عمدی یا غیرعمدی جراحتی به فرد دیگری وارد کند، قانون مجازات اسلامی معین کرده که مجرم موظف به پرداخت دیه جراحات به آن فرد خواهد بود. مقدار دیه جراحات بر اساس میزان جراحت وارده به فرد مجروح تعیین می‌شود که توسط پزشکان قانونی با تشخیص مناسب انجام می‌شود. این دیه شامل خسارات کمتری نظیر خراش، کبودی، و تورم است.با این تعیین مبلغ دیه جراحات، هدف از این سیاست جبران خسارت‌های جسمانی و تحمیل هزینه‌های مالی بر مجرم می‌باشد.[۱۲]

شاخصه وقیود موضوع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

دیه مالی است که به موجب شرع و در نتیجه ارتکاب جنایت و تجاوز نسبت به نفس یا عضو به مجنی علیه یا ولی یا اولیاء دم وی پرداخته می‌شود. عناصر اصلی دیه [۱۳] عبارتند از:

نوع موضوع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

با توجه به ذکر واژه «دیه» در روایات،[۱۵] از عناوین منصوص است و از این جهت که برخی قیود عنوان دیه در روایات آمده مقید شرعی است.

کاربرد های فقهی موضوع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

فقها در فقه بابى مستقل به همين نام منعقد كرده و به تفصيل دربارۀ مسائل و احكام آن سخن گفته‌اند.[۱۶]

مصداق موضوع دیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

مصادیق دیه را می توان به دو بخش مصادیق مالی و مصادیق آسیبهای بدنی تقسیم کرد:

مصادیق مالی دیه


مصادیق دیه آسیبهای بدنی

مصادیق دیه قتل: اگر فردی به قتل برسد؛ در صورت عمدی بودن قتل، قاتل باید قصاص شود[۱۸] مگر اینکه اولیاء دم به دیه رضایت دهند. [۱۹]

  • دیه قتل عمد: صد شتر که به سن شش سالگی رسیده باشند، یا دویست گاو، یا هزار دینار طلا، یا هزار گوسفند، یا ده هزار درهم نقره، یا دویست لباس (هر لباس یا لباسی که تمام بدن را بپوشاند).[۲۰]
  • دیه قتل شبه عمد: یکی از موارد شش‌گانه در قتد عمد مگر در شتر که در شرایط آن تفاوت‌هایی وجود دارد.[۲۱]
  • دیه قتل خطأیی: یکی از موارد شش‌گانه در قتد عمد مگر در شتر که در شرایط آن تفاوت‌هایی وجود دارد.[۲۲]


مصادیق دیه اعضا: بنابر یک قاعده کلی در فقه اسلامی اعضای اصلی بدن انسان مانند: زبان که یکی هستند دیه کامل دارند و اعضای جفت مانند دو گوش‌ و دو چشم‌، اگر هر دو آسیب ببینند دیه کامل و آسیب دیدگی یکی از آن‌ها موجب نصف دیه‌ کامل می‌شود.[۲۳] فقط در میزان دیه بیضه‌ها و لب‌هااختلاف است. [۲۴]

برخی از اعضایی که دیه‌ آن‌ها دیۀ کامل است عبارتند از:

  • شکستن کمر به گونه‌ای که فرد نتواند بنشیند؛‌[۲۵]
  • از بین‌بردن تمام دندان‌ها؛[۲۶]
  • از بین‌بردن تمام انگشتان هر دو دست یا انگشتان هر دو پا؛[۲۷]
  • قطع نخاع؛[۲۸]
  • شکستن ترقوه (دو استخوان بالای سینه، زیر گردن)؛[۲۹]
  • کندن موی سر یا ریش به گونه‌ای که دیگر نروید و بنابر احتیاط واجب در کندن موی چهار مژه یعنی مژه‌های هر دو چشم، اگر دیگر نروید.[۳۰]
  • شکستن گردن به طوری که خم شود و قد او کوتاه شود.[۳۱]
  • سینه یا پستان‌های زن: آسیب به هر دوی آن‌ها موجب یک دیه کامل زن (نصف دیه کامل مرد) و آسیب به هر یک از سینه ها نصف دیه کامل یک زن است.[۳۲]
  • دو بیضه مرد:[۳۳]
  • آلت تناسلی مرد و گوشت‌های اطراف آلت تناسلی زن. [۳۴] در صورتیکه زنی افضاء شود یعنی بافت بین محل خروج خون حیض با محل خروج ادرار پاره شود و این دو مجرا یکی شود؛ فقها حکم به دیه کامل کرده‌اند.[۳۵]

مصادیق دیه منافع: در فقه اسلامی برای آسیب‌رساندن به منافع و کارکرد برخی اندام‌های انسان مانند قدرت تعقل، شنوایی، بینایی و بویایی حتی اگر ظاهر آن عضو سالم باشد، دیه تعیین شده است. مطابق با منابع فقه شیعه برخی از این منافع عبارتند از:

  • چشایی: طبق نظر فقیهان امامیه از بین رفتن حس چشایی موجب تعلق گرفتن یک دیه کامل به آسیب‌دیده می‌شود.[۳۶] برخی برای از بین رفتن قدرت جویدن نیز حکم به دیه کامل داده‌اند[۳۷] اما بیشتر فقها چنین آسیبی را موجب ارش دانسته‌اند. [۳۸]
  • صدا: از بین رفتن صوت موجب دیه کامل است ا[۳۹] و اگر علاوه بر صدا حرکت‌های زبان نیز از بین برود دو سوم دیه زبان نیز به این مقدار افزوده می‌شود.[۴۰]
  • انزال جنسی: اگر قدرت انزال منی در رابطه جنسی در فرد از بین برود نیز یک دیه کامل به وی تعلق می‌گیرد.[۴۱]
  • کنترل ادرار: وارد کردن آسیبی که منجر به تسلسل بول (عدم توانایی در کنترل ادرار) مستوجب دیه کامل است.[۴۲]
  • عقل: زائل کردن عقل موجب دیه کامل و ایجاد نقص در آن موجب ارش می‌گردد.[۴۳]

مصادیق دیه جراحات: در مواد 709 تا 715 از فصل ششم قانون مجازات اسلامی ـ مصادیق ديه جراحات تبیین شده است.[۴۴]

ماده 709 ـ جراحات سر و صورت و دية آنها به ‌ترتيب ذيل است:[۴۵]

الف ـ حارصه: خراش پوست بدون آنكه خون جاري شود، يك ‌صدم ديه كامل.[۴۶]

ب ـ داميه: جراحتي كه اندكي وارد گوشت شود و همراه با جريان كم يا زياد خون باشد، دو‌ صدم ديه كامل.[۴۷]

پ ـ متلاحمه: جراحتي كه موجب بريدگي عميق گوشت شود لكن به پوست نازك روي استخوان نرسد، سه‌ صدم ديه كامل.[۴۸] ت ـ سمحاق: جراحتي كه به پوست نازك روي استخوان برسد، چهار‌ صدم ديه كامل.[۴۹]

ث ـ موضحه: جراحتي كه پوست نازك روي استخوان را كنار بزند و استخوان را آشكار كند، پنج ‌صدم ديه كامل.[۵۰]

ج ـ هاشمه: جنايتي كه موجب شكستگي استخوان شود گر چه جراحتي را توليد نكند، ده ‌صدم ديه كامل.[۵۱]

چ ـ مُنَقَّله: جنايتي كه درمان آن جز با جا به ‌جا كردن استخوان ميسر نباشد، پانزده ‌صدم ديه كامل ح ـ مأمومه: جراحتي كه به كيسه مغز برسد، يك ‌سوم ديه كامل.[۵۲]

خ ـ دامغه: صدمه يا جراحتي كه كيسه مغز را پاره كند، كه علاوه‌ بر ديه مأمومه، موجب ارش پاره ‌شدن كيسه مغز نيز مي‌ باشد.[۵۳]

تبصره 1 ـ جراحات گوش، بيني، لب، زبان و داخل دهان، در غير مواردي كه براي آن ديه معين شده است، در حكم جراحات سر و صورت است.

تبصره 2 ـ ملاك ديه در جراحت ‌هاي مذكور، مقدار نفوذ جراحت بوده و طول و عرض آن تأثيري در ميزان ديه ندارد.

تبصره 3 ـ جنايت بر گونه در صورتي‌ كه داخل دهان را نمايان نسازد، موجب يك‌ بيستم ديه كامل و اگر به ‌نحوي باشد كه داخل دهان را نمايان سازد، موجب يك‌ پنجم ديه كامل است. در اين مورد چنانچه پس از بهبودي جراحت، اثر و عيب فاحشي، در صورت باقي بماند، علاوه ‌بر آن، يك بيستم ديه ديگر نيز بايد پرداخت شود.

تبصره 4 ـ هرگاه جنايت موضحه صورت بعد از التيام، اثري از خود بر جاي بگذارد، علاوه بر ديه موضحه، يك هشتادم ديه كامل نيز ثابت است و هرگاه جنايت در حد موضحه نبوده و بعد از التيام اثري از آن باقي بماند، علاوه بر ديه جنايت، يك ‌صدم ديه كامل نيز ثابت است و چنانچه جنايت، شكافي در صورت ايجاد كند ديه آن هشت صدم ديه كامل است.[۵۴]

ماده 710 ـ هرگاه يكي از جراحت‌ هاي مذكور در بندهاي (الف) تا (ث) ماده (709) اين قانون در غير سر و صورت واقع شود، در صورتي ‌كه آن عضو داراي ديه معين باشد، ديه به حساب نسبت ‌هاي فوق از ديه آن عضو تعيين مي‌ شود و اگر آن عضو داراي ديه معين نباشد، ارش ثابت است.[۵۵]

تبصره 1 ـ جراحات وارده به گردن، در حكم جراحات بدن است.

تبصره 2 ـ هرگاه هريك از جراحت ‌هاي مذكور در ماده (709) اين قانون با يك ضربه به ‌وجود آمده باشد كه از حيث عمق متعدد باشد يك جراحت محسوب مي‌ شود و ديه جراحت بيشتر را دارد لكن اگر با چند ضربه ايجاد شود مانند اينكه با يك ضربه حارصه ايجاد شود و با ضربه ديگر آن جراحت به موضحه مبدل شود براي هر جراحت، ديه مستقل ثابت است، خواه مرتكب هر دو جنايت يك نفر خواه دو نفر باشد.[۵۶]

ماده 711 ـ جائفه جراحتي است كه با وارد كردن هر نوع وسيله و از هر جهت به درون بدن انسان اعم از شكم، سينه، پشت و پهلو ايجاد مي‌ شود و موجب يك‌ سوم ديه كامل است. در صورتي ‌كه وسيله مزبور از يك‌ طرف وارد و از طرف ديگر خارج گردد، دو جراحت جائفه محسوب مي‌ شود.[۵۷]

تبصره ـ هرگاه در جائفه به اعضاء دروني بدن آسيب برسد و يا از بين برود، علاوه ‌بر ديه جائفه، ديه يا ارش آن نيز محاسبه مي‌ شود.[۵۸]

ماده 712 ـ هرگاه نيزه يا گلوله و مانند آن علاوه ‌بر ايجاد جراحت موضحه يا هاشمه و يا مُنَقَّله به داخل بدن مانند حلق و گلو يا سينه فرو رود، دو جراحت محسوب و علاوه ‌بر ديه موضحه يا هاشمه و مُنَقَّله، ديه جراحت جائفه نيز ثابت مي‌ شود.[۵۹]

ماده 713 ـ نافذه جراحتي است كه با فرو رفتن وسيله‌ اي مانند نيزه يا گلوله در دست يا پا ايجاد مي‌ شود ديه آن در مرد يك ‌دهم ديه كامل است و در زن ارش ثابت مي‌ شود.[۶۰]

تبصره 1 ـ حكم مذكور در اين ماده نسبت به اعضايي است كه ديه آن عضو بيشتر از يك‌ دهم ديه كامل باشد، در عضوي كه ديه آن مساوي يا كمتر از يك ‌دهم ديه كامل باشد، ارش ثابت است مانند اينكه گلوله در بند انگشت فرو رود.

تبصره 2 ـ هرگاه شيئي كه جراحت نافذه را به‌ وجود آورده است از طرف ديگر خارج گردد، دو جراحت نافذه محسوب مي‌ شود.[۶۱]

ماده 714 ـ ديه صدماتي كه موجب تغيير رنگ پوست مي‌شود، به‌ شرح ذيل است:

الف ـ سياه ‌شدن پوست صورت، شش‌ هزارم، كبود شدن آن، سه‌ هزارم و سرخ ‌شدن آن، يك‌ و نيم هزارم ديه ‌كامل.[۶۲]

ب ـ تغيير رنگ پوست ساير اعضاء، حسب مورد نصف مقادير مذكور در بند (الف).[۶۳]

تبصره 1 ـ در حكم مذكور فرقي بين اينكه عضو داراي ديه مقدر باشد يا نباشد، نيست. همچنين فرقي بين تغيير رنگ تمام يا قسمتي از عضو و نيز بقاء يا زوال اثر آن نمي‌ باشد.

تبصره 2 ـ در تغيير رنگ پوست سر، ارش ثابت است.[۶۴]

ماده 715 ـ صدمه‌ اي كه موجب تورم بدن، سر يا صورت گردد، ارش دارد و چنانچه علاوه ‌بر تورم موجب تغيير رنگ پوست نيز گردد، حسب مورد ديه و ارش تغيير رنگ به آن افزوده مي‌ شود.[۶۵]

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. هاشمی‌شاهرودی، فرهنگ فقه، ۱۳۹۴ش، ج۳، ص۶۷۱.
  2. محقق حلی، شرائع الاسلام، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۲۴۴؛ نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ق، ج۴۳، ص۱۶۸؛ امام خمینی، تحریرالوسیله، دارالعلم، ج۲، ص۵۷۰.
  3. هاشمی‌شاهرودی، فرهنگ فقه، ۱۳۹۴ش، ج۳، ص۶۷۱-۶۷۲.
  4. محقق حلی، شرائع الاسلام، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۲۲۸؛ امام خمینی، تحریرالوسیله، دارالعلم، ج۲، ص۵۵۴.ِ
  5. گروه حقوقی دارتوت
  6. گروه حقوقی دارتوت
  7. گروه حقوقی دارتوت
  8. موسسه حقوق دادگستر
  9. گروه حقوقی دارتوت
  10. گروه حقوقی دارتوت
  11. گروه حقوقی دارتوت
  12. گروه حقوقی دارتوت
  13. ویکی حقوق
  14. محمدجعفر جعفری لنگرودی. فرهنگ عناصرشناسی (حقوق مدنی، حقوق جزا). چاپ 1. گنج دانش، 1382. ,شماره فیش در پژوهشکده حقوق و قانون ایران: 1759952
  15. وسائل الشیعة 29: 164، کتاب الدیات، ابواب قصاص طرف، باب1، ح4، ط آل البیت.
  16. هاشمی‌شاهرودی، فرهنگ فقه، ۱۳۹۴ش، ج۳، ص۶۷۲.
  17. محقق حلی، شرائع الاسلام، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۲۲۸؛ نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۴۳، ص۴؛ شهید ثانی، الروضه البهیه، مجمع الفکر الاسلامی، ج۴، ص۴۷۷-۴۸۸؛امام خمینی، تحریرالوسیله، دارالعلم، ج۲، ص۵۵۴.ِ
  18. شیخ مفید، المقنعه، ۱۴۱۰ق، ص۷۶۰؛ نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ق، ج۴۲، ص۱۱؛ امام خمینی، تحریرالوسیله، دارالعلم، ج۲، ص۵۰۸.
  19. محقق حلی، شرائع الاسلام، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۲۲۸؛ امام خمینی، تحریرالوسیله، دارالعلم، ج۲، ص۵
  20. خوئی، تكمله منهاج الصالحين، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۹۵.
  21. فیاض، منهاج الصالحين، ج۳، ص۳۸۵.
  22. محقق‌حلی، شرائع الإسلام، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۲۲۹.
  23. شیخ مفید، المقنعه، ۱۴۱۰ق، ص۷۵۴.
  24. شیخ مفید، المقنعه، ۱۴۱۰ق، ص۷۵۵؛ هاشمی‌شاهرودی، فرهنگ فقه، ۱۳۹۴ش، ج۳، ص۶۷۴.
  25. شیخ صدوق، المقنع، ۱۴۱۵ق، ص۵۱۱.
  26. محقق حلی، شرائع الاسلام، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۲۴۹.
  27. امام خمینی، تحریرالوسیله، دارالعلم، ج۲، ص۵۸۰.
  28. محقق حلی، شرائع الاسلام، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۲۵۱.
  29. امام خمینی، تحریرالوسیله، دارالعلم، ج۲، ص۵۸۶.
  30. امام خمینی، تحریرالوسیله، دارالعلم، ج۲، ص۵۷۰.
  31. نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ق، ج۴۳، ص۲۴۳.
  32. شیخ صدوق، المقنع، ۱۴۱۵ق، ص۵۱۱؛ محقق حلی، شرائع الاسلام، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۲۵۱.
  33. شهید ثانی، الروضه البهیه، مجمع الفکر الاسلامی، ج۴، ص۵۱۴.
  34. محقق حلی، شرائع الاسلام، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۲۵۲.
  35. طوسی، المبسوط، ۱۳۸۷ق، ج۷، ص۱۴۹.
  36. علامه حلی، تحریر الاحکام، ۱۳۷۸ق، ج۵، ص۶۱۲.
  37. علامه حلی، قواعد الاحکام، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۶۸۹؛ علامه حلی، تحریر الاحکام، ۱۳۷۸ق، ج۵، ص۶۱۲.
  38. نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ق، ج۴۳، ص۳۱۱؛ امام خمینی، تحریرالوسیله، دارالعلم، ج۲، ص۵۹۲.
  39. مام خمینی، تحریرالوسیله، دارالعلم، ج۲، ص۵۹۳.
  40. علامه حلی، تحریر الاحکام، ۱۳۷۸ق، ج۵، ص۶۱۲.
  41. شهید ثانی، الروضه البهیه، مجمع‌الفکر الاسلامی، ج۴، ص۵۲۷.
  42. شهید ثانی، الروضه البهیه، مجمع‌الفکر الاسلامی، ج۴، ص۵۲۷.
  43. ماده ۶۷۵ قانون مجازات اسلامی.
  44. قانون مجازات اسلامی
  45. قانون مجازات اسلامی
  46. قانون مجازات اسلامی
  47. قانون مجازات اسلامی
  48. قانون مجازات اسلامی
  49. قانون مجازات اسلامی
  50. قانون مجازات اسلامی
  51. قانون مجازات اسلامی
  52. قانون مجازات اسلامی
  53. قانون مجازات اسلامی
  54. قانون مجازات اسلامی
  55. قانون مجازات اسلامی
  56. قانون مجازات اسلامی
  57. قانون مجازات اسلامی
  58. قانون مجازات اسلامی
  59. قانون مجازات اسلامی
  60. قانون مجازات اسلامی
  61. قانون مجازات اسلامی
  62. قانون مجازات اسلامی
  63. قانون مجازات اسلامی
  64. قانون مجازات اسلامی
  65. قانون مجازات اسلامی

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  • امام خمینی، روح‌الله، تحریرالوسیله، قم، دارالعلم، ۱۳۷۹ش.
  • حر عاملی، محمد بن حسن، الفصول‌المهمة فی‌ الاصول‌الائمة، محقق: محمد قائنی، قم، موسسه معارف اسلامی امام رضا(ع)، ۱۳۷۶ق.
  • خوئی، أبوالقاسم، تكملة منهاج الصالحين، قم، نشر مدينه العلم، ۱۴۱۰ق.
  • سبحانی تبریزی، جعفر، رسایل و مقالات، قم، موسسه امام صادق، بی‌تا.
  • شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، قم، مجمع الفکر الاسلامی، بی‌تا.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی، المقنع، قم، پیام امام هادی(ع)، ۱۴۱۵ق.
  • شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، المقنعه، قم، موسسه نشر اسلامی، ۱۴۱۰ق.
  • طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، قم، موسسه نشر اسلامی، بی‌تا.
  • طوسی، محمد بن حسن، المبسوط فی الفقه الامامیة، محقق: محمدباقر بهبودی، تهران، مکتبة المرتضویه، ۱۳۸۷ق.
  • علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیة، محقق: ابراهیم بهادری، مصحح: جعفر سبحانی، قم، موسسه امام صادق(ع)، ۱۳۷۸ق.
  • علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام، قم، موسسه نشر اسلامی، ۱۴۱۹ق.
  • فياض، محمد إسحاق، منهاج الصالحين، بی‌تا، بی‌جا.
  • محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال والحرام، محقق: عبدالحسین بقال، قم، اسماعیلیان، ۱۴۰۸ق.
  • محمد حسن، جواهر الکلام، محقق: ابراهیم سلطانی‌نسب، بیروت،‌ دار الاحیاءالتراث‌العربی، ۱۳۶۲ق.
  • هاشمی‌شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه، قم، موسسه دایرة‌المعارف اسلامی، ۱۳۹۴ش.